چرا عاشق آدم‌های مبتلا به اختلال می‌شویم؟

واقعیت اینکه اختلال شخصیتی در اکثر آدمها وجود داره اما میزان و شدتش فرق می کنه. عواملی که باعث ایجاد این مساله هستند خیلی زیاد هستن خیلی کلی بگم عوامل ژنیتیکی، روانی، فرهنگی و اجتماعی و بستری که فرد توی اون رشد کرده، می تونن تاثیر گذار باشن.
وقتی کسی دچار اختلال هست شیوه ای که به وسیله آن دنیا رو می بینه و تجربه و می کنه و همین طور نحوه کنترل رفتار و احساسات شخصی اش شیوه ی سختیه که انعطاف ناپذیر و بی تغییر! جوری که تجربه هاش با دیگران متفاوته. شما می تونید الگوی رفتاری عجیب و تجربه های غیر عادی شخص رو از طرز فکر و ابراز احساسات یا ارتباط بین فردی اش به خوبی ببینید اگر دقت کنید متوجه الگوی شخصیتی کاملا خشک و بی تغییرش می شید.
الگویی که با شرایط مختلف تطبیق پیدا نمی کنه! این الگو ها باعث ایجاد تنش، خشم و اضطراب می شن و آسیب های جدی به روابط اجتماعی و عاطفی و همین طور شغلی فرد می زنن. به نظر میاد شروع شکل گیری این الگوها از نوجوانی و زمانی که فرد تازه وارد دوره بلوغ میشه هست.

از کجا بفهمم طرف مقابل اختلال داره یا نداره؟

همون اول معلوم میشه مگه؟ بله درسته اول رابطه نمیشه به راحتی تشخیص داد که طرف دچار اختلال خاص یا شدید شخصیتی هست ( اختلال خاص و شدید یعنی جوری که تحمل رفتارهاش برای دیگران ساده نباشه یا به زندگی شون آسیب بزنه) معمولا این افراد اوایل آشنایی خ��لی معقول و شایسته رفتار می کنن، اما کم کم رفتارهایی از خودشون نشون می دن که به نظر یه آدم عادی غلو شده و زیاد از حد میاد مثلا برای تماس یه دوست قدیمی یه دعوای خیلی شدید راه می ندازن ��ه اصلا نیاز نیست!
متاسفانه اکثر اوقات وقتی با کسی آشنا می شیم تمرکزمون روی هیجان شروع رابطه با یه ادمیه که برامون جذابه. معمولا خیلی در مورد مسایل کودکی و گذشته فرد سوال نمیکنیم… یعنی ما جذب شخصیت جذابی می شیم که فرد مقابل تلاش می کنه به ما نشون بده! فرد داره خودشو به ما اونجوری معرفی کنه که دوست داره باشه نه جوریکه واقعا هست. فرد در مورد ترس ها و مشکلاتش حرف نمی زنه و ابتدای رابطه اونها رو به ما نشون نمی ده البته خود ما هم همین کار رو می کنیم و به قول معروف روی خوشمون رو نشون میدیم.
باید بگم تشخیص اختلال های شخصیتی افراد توی مراحل ابتدایی آشنایی کار ساده ای نیست حتی اگر شما یه روانشناس باشید.
چون خیلی اوقات ما مجذوب کسی می شیم که قصد داریم باهاش وارد رابطه ی عاطفی بشیم و همین موضوع باعث میشه خیلی مسائل رو نبینیم یا حتی ندیده بگیریم. اما چی میشه که جذب همچنین شخصیت هایی می شیم و شیفته ارتباط با اونها می شیم؟

ازتون می خوام با دقت فکر کنید و ببینید چه ویژگی های شما رو جذب یه رابطه عاطفی جدید می کنه مخصوصا با آدم هایی که دچار اختلال کرده؟ چی باعث شده بارها و بارها توی دام این مدل رابطه ها بیافتین؟ این سوال ها رو از خودتون بپرسید…
البته جواب دادن به این سوال ها کار آسونی نیست و ممکنه حالت دفاعی براتون ایجاد شه اما جواب دادن به این سوال ها الگوی مثبت و منفی رابطه هاتون رو مشخص می کنه و بهتون نشون میده که معمولا برای انتخاب یه نفر چه مسیری رو طی می کنید…
فهمیدن این نکته که شما هم توی انتخاب شریک عاطفی که احتمالا مبتلا به اختلال هست ناراحت کننده و دردناکه! واقعا درکتون می کنم که دلتون نخواد خاطرات تون رو مرور کنید اما اگر نپذیرید که نیازها، آرزوها، عادت ها و تجارب بد شما توی روابط فعلی ات اثرگذار هستن سرنوشتی جز تکرار دوباره و دوباره اشتباهات مشابه توی رابطه قبلی رو نخواهید داشت.

نُه دلیلی که باعث میشه عاشق آدم‌های مبتلا به اختلال بشیم…!

 

یک: گول شناخت سطحی اولیه رو می خوریم.

همه مون وقتی با یک فرد جدید آشنا می شیم سعی میکنیم بهترین تاثیر رو روش داشته باشیم! خیلی مراقبیم که جذاب باشیم و خیلی بی عیب و نقص خودمونو نشون بدیم و بخصوص عادت های بد و رابطه های شکست خورده قبلی رو به بهترین شکل پنهان می کنیم. خوب آدم مقابلمون هم همین کار رو می کنه و شاید اون آدم خیلی از ما حرفه ای تر این کار رو می کنه که باعث میشه ما خیلی چیزها رو توی رفتارش متوجه نمیشیم!
معمولا در ابتدای رابطه به ویژگی های فریبنده طرف مقابل توجه بیشتری نشون می دیم و حتی وقتی می خواهیم با دوستمون در مورد فردی که تازه باهاش آشنا شدیم صحبت کنیم نکته های مثبت رو به شکلی مثبت و گاهی غلو شده و مثبت تر بیان می کنیم. بهتره وقتی با کسی آشنا می شید عجله نکنید و به خودتون فرصت کافی برای شناخت اولیه رو بدید اوایل آشنایی بیشتر از هر وقت دیگه نیاز به توجه دارید چون این احتیاط و دقت و توجه که شما رو از مواجه شدن با مشکلاتی که ممکنه باهاشون مواجه بشید نجات میده.

دو: به رابطه خیلی سطحی نگاه می کنیم.

چی باعث میشه اول آشنایی خیلی هیجان زده بشید؟ چه رفتاری و چه حرفی شما رو شفیته اون آدم میکنه؟ نکنه عاشق قد و هیکل، دور بازو یا چهره زیباش میشید؟ یا چون آدم خوش صحبت و خونگرمیه دلتون می خواد باهاش رابطه داشته باشید؟ بعضی حتی چون طرف بهشون توجه نمیکنه با اصرار و سماجت می خوان که به اون طرف وصل بشن و یه جورایی خودشون رو به اون آدم برسونن… به خاطر هر کدوم از این دلایل می تونیم عاشق کسی بشیم و یه رابطه عاطفی رو شروع کنیم. اما مساله اینکه انقد شیفته ی این خصوصیت ها می شیم و غرق رویای خودمون که خیلی نکته ها رو نمیبینیم و بسادگی از کنارشون می گذریم. وقتی وارد یک رابطه عاطفی جدید می شید واقعا لازمه از خودتون بپرسید من عاشق چه چیزی توی طرف مقابلم شدم؟ چی شد که کارهای آزاردهنده اش رو ندیده گرفتم؟ آیا نکته های مثبت و منفی رو در کنار هم می بینم یا فقط نکته های مثبت برام مهم هستن؟

سه: ارتباط با افراد دارای شخصیت مشابه.

شاید توی خانواده شما یکی از والدین تون بخصوص والدی که هم جنس شما نیست یعنی اگر دختر هستید پدرتون و اگر پسر هستید مادرتون، علائم اختلال رفتاری رو داشته و شما به این علائم و رفتارها عادت کردید و خیلی اوقات هم بهش کمک کردید که مسائلشون رو حل کنه و در نتیجه این نوع زندگی براتون عادیه و به نظرتون عجییب نیست که کس دیگه ای هم این رفتارها رو داشته باشه و حتی ممکنه بیشتر باهاش احساس راحتی و پذیرش کنید… اما رفتارهایی که ابتدای رابطه عاشقشون می شید همون رفتار هاییی هستن که بعدها با نفرت ازشون یاد می کنید.

چهار: از اینکه دیگران به کمک من نیاز دارن لذت میبرم.

هستن افرادی که دوست دارن مرهم زخم دیگری بشن و اصولا دنبال رابطه های هستن که لازمه توی اون رابطه نقش پرستار و بهبود دهنده رو برای فرد مقابل انجام بدن. اگر شما این ویژگی رو دارید یعنی نیاز دارید که طرف مقابل رو حمایت کنید نجاتش بدید و خلاصه ویرانی ها رو آباد کنید از خودتون سوال کنید: آیا دلتون می خواد وارد رابطه با آدم هایی بشید که از شما ضعیف تر هستند؟ آیا دوست دارید آدم های سرکش و نافرمان رو سرجاشون بنشونید؟ آیا این کار به شما هویت و ارزش خاصی میده؟

پنج: لیاقتم همینه!

متاسفانه حس ارزش مندی و ارزش به خود توی بعضی ادما به قدری کمه که حاضرن تن به هر رابطه ای بدن! و خیلی اوقات موندن توی رابطه خوب بنظرشون چیز خوبی نمیاد و به هر شکلی بهانه می گیرن که از اون رابطه خارج بشن. این جور افراد معمولا نفر کم ارزش یک رابطه عاطفی می شن و هر جور رفتاری رو تحمل می کنن و دائما شاکی هم هستند اما در نهایت از این که توی رابطه عاطفی هستن خوشحال حتی اگر هر لحظه مورد بی احترامی قرار بگیرن. این مدل افراد تمایل زیادی به وابستگی دارند هر کاری برای جلب رضایت طرف مقابل می کنن و اصولا نه گفتن براشون عذابه و معمولا از حق و حقوقشون می گذرن.

شش: طرف مقابل چیزی داره که من ندارم و عاشقشم!

درسته که تضادها و تفاوت ها می تونن جذاب باشن اما در نهایت ما با آدمی که با ما هماهنگی شخصیتی داشته باشه آرامش خواهیم داشت. ممکنه یه وقتی عاشق شخصیت پر شر و شور طرف مقابل بخصوص توی جمع بشید اما بعد از مدتیکه از عمر رابطه می گذره اون رفتار های جذاب برای شما عادی میشه و چه بسا خیلی اوقات بنظرتون کار خوبی نباشه که کسی توی جمع خودنمایی کنه و با سر و صدا آرامش جمع رو بهم زد.

هفت: عذاب وجدان نمیزاره ازش جدا شم.

اگر همیشه برای جدا شدن از افرادی که دچار اختلال های شخصیتی هستن دیر اقدام می کنید و انقد طولش می دید که صبرتون لبریز بشه باید ازتون بپرسم آیا از اینکه ترکش کنید عذاب وجدان میگیرید؟یا خجالت می کشید؟ نکنه خودتون رو به خاطر مشکلاتی که دیگری ایجاد می کنه مقصر میدونید و برای همین ترجیح می دید باشید و اون مشکلات رو حل و فصل کنید؟ می خواهم یاد آوری کنم که اختلال شخصیتی یک روزه ساخته نمیشه یا فقط یک عامل نداره، یعنی سالها طول میکشه که الگوی اختلال شکل بگیره و عوامل زیادی توی شکل گیری این الگوها دخالت دارن.
پس اگر با احساس گناه و خجالت دست و پنجه نرم میکنی و نمیتونی به تنهایی این مساله رو حل کنی، حتما با فردی که متخصص صحبت کن امیدوارم برات روش بشه که نیاز نیست بار مشکلات روانی دیگران رو هم به دوش بکشی.

هشت: شاید مشکل فقط از طرف مقابل نباشه…

ممکنه خود شما هم مساله ی مشابه رو داشته باشید. مثلا اگر شخص وابسته ای هستید و توی روابط به سختی ابراز وجود می کنید عملا به دیگران اجازه می دید که ازتون سو استفاده کنن و بهتون بی توجهی و بی احترامی کنن… باید روی اسن موضوع کار کنید. حتی وقتی قلبا متوجه میشید که رابطه ی سازنده و سالمی ندارید باز ادامه میدید و ترجیح میدید یه رابطه بد و نا سالم داشته باشید تا اینکه تنها باشید، حتما روی این موضوع کار کنید.

نه: تصادفی باهاش آشنا شدم.

ممکنه، ممکنه شما از نظر روانی سطح سلامت خوبی داشته باشید اما با شخصی که دچار اختلال هست آشنا شده باشید و از انجا که تشخیص اختلال کار ساده ای نیست به رابطه ادامه دادید… ولی معمولا آدم های سالم از این مدل رابطه ها خارج می شن چون سلامت روانشون خیلی مهم و ارزشمنده براشون. اگر جزو این دسته هستید با مرور رابطه مشکل دارتون مطمئن شین که فقط یه اشتباه توی انتخاب بوده و حتما به ادامه پادکست ها گوش بدید چون هر اختلال رو به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میدم تا کمک کنم رابطه هاتون رو با چشم باز انتخاب کنید و رفتار مناسبی داشته باشید.

لطفا این مجموعه پادکست رو به دوستانتون و کسانی که شنیدن این پادکست کمکی به رشد زندگی شون می کنه معرفی کنید. متشکرم!

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *