آیا شما هم جزو افرادی هستید که گاهی وقتها در گذشته تان گیر می کنید؟ منظورم این است که یاد خاطره هایی در گذشته می افتید و نمی توانید جلوی فکر کردن به تلخی این خاطره ها را بگیرید؟ شاید هم تلاش زیادی می کنید که آن روزهای بد را فراموش کنید و از ذهنتان آنها را پاک کنید تا شاید کمی آرام بگیرید… چرا؟ چون تمام مدت دارید آنها را در ذهنتان زیر و رو می کنید و دائم خودتان را سرزنش می کنید و با خودتان می گویید من لایق همه این بلا هم بودم که سرم آمد.

اگر جواب شما به این سوال ها بله است، باید بگویم شما تنها نیستید و آدم های زیادی در تمام جهان وجود دارند که با این مساله مواجه هستند. بله بی نهایت آدم در دنیا وجود دارد که نمی توانند قید گذشته را بزنند و در واقع زندگی در لحظه حالا را رها کردند و در گذشته زندگی می کنند.
خوب است بدانیم که ذهن مان در سه زمان گذشته، حال و آینده شناور است. خاطره ها و ایده ها دائم در ذهن ما پر رنگ و کم رنگ می شوند. این هنر ماست که بتوانیم باتلاق گذشته را ببینیم، بپذیریم و آگاهانه از آن عبور کنیم.

چطور از شر فکر گذشته رها بشویم؟

۱.مسئولیت آنچه رخ داده را قبول کنید.

البته که منظورم سرزنش کردن خودتان نیست، همین که قبول کنید در اتفاقی که افتاده شما هم نقشی داشته اید و اتفاقی که افتاده واقعیت است عالی است! لازم است قبول کنید شما هم عامل ایجاد خاطراتی هستید که حالا شما را درگیر خودتان کرده اند.
سعی نکنید مسائلی که در گذشته اتفاق افتاده را بررسی و ارزیابی کنید، سعی کنید از آنچه اتفاق افتاده درس هایی در مورد خودتان بگیرید، در مورد آنچه اتفاق افتاده چه چیزی یاد گرفتید؟ گذشته استاد بسیار خوبی است!

۲. اشتباهات گذشته را برای آینده، اصلاح کنید.

می دانم کار آسانی نیست اما سعی کنید به گذشته نگاه کنید به آن کار اشتباهی که ناراحتتان می کند، سعی کنید از یک نگاه تازه به این خاطره نگاه کنید و درسی برای یادگرفتن پیدا کنید. این کار باعث می شود در موقعیت های مشابه بعدی بهتر و عاقلانه تر عمل کنید. پس به جای تمرکز به آنچه رخ داده به این فکر کنید که چطور از درس این خاطره استفاده خواهید کنید.
وقتی این کار را می کنید در واقع از باتلاق گذشته رد شده اید و فضای جدیدی در ذهنتان ایجاد کرده اید و در حال و آینده قرار دارید و حالا می توانید با یک دیدگاه تازه به آن خاطره نگاه کنید.

۳. چسبیدن به درد گذشته را رها کنید.

وقتی ذهن به گذشته چسبیده باشد، برای شما درد به ارمغان می آورد و بعد از مدتی که درد را تحمل کردید و برای رفع آن کاری نکردید تبدیل به رنج بزرگی می شود که شما را می ترساند یا افسرده تان می کند. در واقع خودتان با اطلاعاتی که وارد ��هنتان کرده اید این شرایط را ایجاد کرده اید!
ذهن از بودن در اقیانوس بیکران اکنون گریزان است زیرا گذشته را تجربه کرده و آنجا را جای امن تری می داند هر چند که آنجا یک باتلاق مرگ آور باشد! این شما هستید که لازم است هوشیاری تان را حفظ کنید و از فرار ذهنتان از لحظه ناشناخته اکنون جلوگیری کنید. برای تمرین یک کش رنگی به دست خودتان بیاندازید و با خودتان قرار بگذارید هر بار بیشتر از مثلا یک دقیقه به گذشته فکر کردید این کش را بکشید و رها کنید. با این تمرین ساده کم کم به لحظه حالا باز می گردید.

۴. از تکنیک ضربه تراپی برای پاکسازی خاطره ها استفاده کنید.

منظورم از پاکسازی خاطره ها حذف یا پاک کردن خاطره ها از ذهن نیست، چون این خاطره ها هستند که به ما هویت داده اند و باعث شده اند شخصیتی که داریم شکل بگیرد. با این تکنیک می خواهیم ریشه های باورهای ذهنی مان را تا آنجا که می شود از احساس های منفی و آزار دهنده رها کنیم. در این تکنیک که بسیار ساده و در عین حال پیچیده است، خاطراتمان را مرور می کنیم، باورهایی که در مورد خودمان یا زندگی مان داریم را بازخوانی می کنیم و از دیدگاه تازه ای به خاطراتمان نگاه می کنیم. در همین حین احساس های منفی گیر افتاده در بدن و روحمان آزاد می شوند.

۵. با خودتان با محبت صحبت کنید.

تمام انسان ها به صورت ناخودآگاه و تقریبا تمام مدت در ذهنشان صدایی می شوند که صدای درونی شان است. این صدای درونی دو لحن دارد، اولی که صدای بلند تری است و ما را سرزنش می کند صدایی است که از زمان کودکی تا بحال ما را سرزنش کرده، به ما گفته که نمی توانیم، اشتباه می کنیم و… اما صدای دوم، صدای مهربانی است که ضعیف و بی جان است. صدایی که به ما می گوید هر کسی ممکن است اشتباه کند، این صدا شبیه صدای مادری است که حامی ما است. برای اینکه این صدای درونی را بیشتر بشنویم و شادی درونی بیشتری را تجربه کنیم راه های زیاد هست می توانید دوره رایگان در آینه را دنبال کنید و آموزش های خوبی که داده شده استفاده کنید.

 

محصولات مرتبط پیشنهادی

برای مطالعه بیشتر در مورد عزت نفس، این محصول رو پیشنهاد می کنم: