6 روش مهربانی با خودمان در شرایط بحرانی

در طول زندگی و بخصوص در شرایط بحرانی، ندانسته به خودمان سخت می گیریم. مهربانی با خودمان را فراموش می کنیم و دست از عشق ورزیدن به خودمان برمی داریم.
روزهایی که دچار مشکل و درگیر سختی های زندگی مان هستیم، احساسات و افکار منفی به ما هجوم می آورند و نمی دانیم برای گذر از شرایط بحرانی چه باید کنیم. می ترسیم و فراموش می کنیم از روح مان مراقبت کنیم. بیشتر از هر چیز ما یاد گرفته ایم منتقد بیرحمی برای خودمان باشیم و مراقبت از خودمان را برای لحظه آخر بگذاریم،‌ هر اشتباهی را بارها یادآوری کنیم و خودمان لایق مهربانی و بخشیده شدن ندانیم!

در شرایط بحرانی، دیگران و خودمان را سرزنش،‌ تنبیه و تحقیر می کنیم، نیاز به حمایت داریم اما بیشتر از قبل خودمان را تنها حس می کنیم! در این شرایط بدترین و مخرب ترین رفتارها را با خودمان!‌ داریم. ما نیاز به مهربانی با خودمان داریم تا با عشق و شفقت شرایطمان را بپذیریم و بتوانیم با انعطاف پذیری از چالش های زندگی بگذریم. اما چطور؟

1. در شرایط بحرانی کارهایی انجام بدهیم که آرام مان میکند.

چه کارهایی به ما آرامش میدهد؟ شاید مراقبت های بهداشتی یا حرف زدن با یک متخصص در مورد مساله بحرانی. چه خوب است یاد بگیریم وقتی ترسیده ایم و نمی دانیم چطور می شود به شرایط امن برسیم،‌ حداقل به احساساتمان آگاه باشیم و بدانیم ترس صرفا یک احساس است و می شود با تغییر مرکز توجه مان، راه های تغییر شرایط را پیدا کرد.

برای مهربانی با خودمان لازم است راه های خارج کردن خودمان از شرایط بحرانی را یاد بگیریم و به این مساله آگاه باشیم که هر کسی نسخه مخصوص به خودش را دارد! ما هم همینطور. لازم است نسخه حال خوب کن خودمان را بلد باشیم و به کار بگیریم.

2.  با طنز و شوخی احساساتمان را سرکوب نکنیم.

با شناسایی و بیان احساسات واقعی مان می توانیم با خودمان و دیگران ارتباط حقیقی ایجاد کنیم. می توانیم صمیمانه به خودمان و دیگران کمک کنیم. اما چرا این کار را نمی کنیم؟ جواب ساده است! چون از کودکی به ما اجازه بیان احساستمان داده نشده.
در شرایط بحرانی پیش آمده، ترسیده یا ناامید هستید؟ پیشنهاد می کنم به جای ساختن جک و خنده های تلخ! به خودتان بگویید: من هم مثل دیگران ترسیدم،‌ این طبیعی! در عین حال چطوری می تونم برای مواجه شدن با این بحران و مراقبت از خودم و عزیزانم کاری کنم؟ این روش فکری شما را آرام می کند،‌ امتحان کنید.

3. نگرانی های خودمان را مخفی نکنیم و بگذاریم دیگران ضعف های ما را ببینند.

دست از قهرمان بازی بردارید. همه ما انسان ها ضعف هایی داریم و همه این را می دانیم که هیچ کس کامل نیست و نمی تواند باشد. نشان دادن ضعف هایمان به دیگران شاید کار آسانی نباشد که البته نیست. اما می توانید از خودتان شروع کنید!‌ بله از خودتان شروع کنید و مواردی که تصور می کنید ضعف شماست را به یاد بیاورید و در نهایت از خودتان بپرسید آیا واقعا این یه ضعف بزرگه؟ چه کس دیگه ای مثل من نسبت به این مساله حساسیت داره؟

حتی می توانید سراغ دوستان و عزیزان قابل اعتمادتان بروید و به آنها بگوید مثلا ازآلوده شده به بیماری شایع خیلی می ترسید و نگران هستید که دچار آن شوید. تجربه جالبی خواهد بود،‌ چون به زودی متوجه می شوید که دیگران هم مثل من و شما نگرانی های زیادی دارند!

 

مهربانی با خود در بحران

4. ما هم انسان هستیم و ممکن است ضعیف باشیم!

مهربانی با خودمان یعنی من ضعف هایم را می پذیرم و بابت آنها خودم را می بخشم. مهربانی با خودمان یعنی من مسئولیت زندگی ام را قبول می کنم و می دانم که نمی توانم مانع از بروز بعضی مشکلات شوم و این مساله به عنوان یک انسان چیز طبیعی و عادی است. من می دانم که این خودم هستم که باید مراقب خودم و زندگی ام باشم.

5. در مورد خودمان از کلمات و عبارت های مثبت استفاده کنیم.

وقتی با خودمان صحبت می کنیم به نسبت زمانی که با دیگران در حال گفتگو هستیم بیشتر از کلمات نا امید کننده استفاده میکنیم! مثلا بخاطر کمی ضعف بدنی به خودمان می گویم تو که مردنی هستی… در حالی که اگر دوستمان بود می گفتیم چیزی نیست زود خوب میشی!
همین حالا با خودتان یک قرار دوستانه بگذارید و به خودتان بگویید می خوام به جای گفتن کلمه های ناامید کننده یا دنبال کردن مسائل مربوط به شرایط بحرانی، در مورد تغییرات مثبت و امید بخش فکر و صحبت کنم. این قرار را همیشه ادامه بدهید تا به عنوان ویژگی شخصی شما بشود.

6. دست از پیش بینی های منفی و ناخوشایند برداریم و به آنچه که در حال رخ دادن هست تمرکز کنیم.

میدونم منم درگیر بیماری شدم!‌ بزودی می میرم!
انگار کسی در مغز ما مسئول پیش بینی های ناخوشایند و منفی در مورد همه چیز و به خصوص خودمان است و تمام مدت مسئولانه مشغول فعالیت است!‌ دلیل اش هم بسیار واضح است،‌ تمام توجه ما روی ضعف ها، اشتباهات و تجربه های قبلی زندگی مان است به جای تمرکز به لحظه جاری و پیدا کردن راه حل،‌ ناامیدانه در گذشته یا آینده سیر میکنیم.

برای تجربه حضور در لحظه حال می توانیم به احساس ها و حالت هایی که در بدنمان تجربه می کنیم توجه کنیم. می توانیم راه کارهای که دیگران به کار گرفته اند را آزمایش کنیم.

 

2 پاسخ
  1. حسین
    حسین گفته:

    سلام و وقت بخیر.
    مطالب تون بسیار عالی بودند. خیلی ممنونم
    از آنها در نگارش کتابم استفاده کردم.
    مسئله ای ندارد؟
    لطفا جواب تان را ایمیل کنید.
    ممنون

    پاسخ
    • مرضیه باقرزاده
      مرضیه باقرزاده گفته:

      سلام دوست عزيز.
      لطف داريد، چه عالي بهتون تبريك مي گم، دوست دارم كتاب تون رو بخونم و اگر خودتون مايل بوديد و امكانش بود، ما هم معرفيش كنيم.

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *