6 گام برای غلبه بر ترس هایتان

اگر در زندگی خود ترس و یا استرس دارید و به دنبال راهی برای غلبه بر استرس و ترس هستید روش های مختلف و مفیدی به شما معرفی می کنیم. ترس خیلی چیزها را از زندگی شما دور می کند و هیچ چیزی جز پشیمانی و توهم بودن در منطقه امن به شما نمی دهد. تا زمانی که چیزی شما را از بین نبرد، باید با ترس هایتان مبارزه کنید.

شما از چه چیزهایی می ترسید؟

بیشتر بخوانید

چهار گام برای مدیریت اضطراب

راهکارهایی وجود دارد که همگی می توانیم از آنها برای مدیریت اضطراب‌مان استفاده کنیم. این راهکارها کمک می کنند به تنهایی اضطراب‌مان را مدیریت کنیم.

برای انجام این راهکارها چهار گام وجود دارد:

گام اول: یاد گرفتن درباره اضطراب
گام دوم: مهارت آرام بودن
گام سوم: به چالش کشیدن افکار نگران کننده یا ترسناک
گام چهارم: مواجه شدن با ترس‌ها

بیشتر بخوانید

مدیریت احساسات

چگونه مدیریت احساسات، زندگی شما را تغییر می دهد؟

زندگی ما انسان پر است اتفاق و چالش هایی که باید از آنها بگذریم و برای گذشتن از این مسائل یاد بگیریم خویشتن‌ دار باشیم و مدیریت احساسات را بیاموزیم.

خویشتن داری یعنی کنترل خواسته های درونی و مدیریت احساسات. کسانی که مدیریت احساساتشان را بلد هستند ویژگی های برجسته ای همچون صبر زیاد، وجدان اخلاقی، عزت نفس بالا، اعتبار و ارزشمندی، توجه به حریم و حقوق دیگران و مدیریت بحران دارند. خویشتن داری سبکی از زندگی است که در آن رفتارها ناشی از خردمندی و پختگی فکر و روح است. بیشتر بخوانید

چگونه مسائل بزرگ زندگی را حل کنیم؟

بنظر نمی‌رسد کسی زنده باشد و در زندگی‌اش مشکلات سخت و آسان را تجربه نکرده باشد یا دست به گریبان آنها نباشد، بخصوص زندگی در دوران ما که ویژگی‌های خاص خودشان را دارند…

اما در اثر چه اتفاقی بعضی‌ها نه تنها صحیح و سلامت از مشکلات می‌گذرند، بلکه مشخصا رشد خوبی هم، چه در درون و چه بیرون در تمام جنبه‌های زندگی‌شان می‌کنند و عده‌ی زیاد دیگری برعکس آنها نه تنها جرات روبرو شدن با مشکل را ندارند، بلکه با تن زخمی و روحی خسته به امید معجزه مسائلشان را رها می‌کنند و انتظار حل شدن آن را دارند!

با خودتان رو راست باشید شما جز کدام دسته هستید؟ اولی‌های موفق یا دومی‌های بازنده؟!

بیشتر بخوانید

چرا با کسایی که برام مهم هستن بد رفتاری می کنم؟

 

گاهی وقتا متوجه رفتارم هستم اما بیشتر اوقات حواسم نیست که چی کار می کنم… خیلی بد قولی می کنم، به آدم های مهم زندگیم مثل مادر و پدر و یارم بی احترامی می کنم و حرف های ناراحت کننده می زنم. کاری که دیگران به عهده من گذاشتن رو تمام نمی گنم و میندازم گردن دیگران

بیشتر بخوانید

چطور شخصیت قویتری داشته باشیم؟

۱.خودتان را سرزنش نکنید!

این کار نشاط و شادی درونی تان را از بین می برد چون وقتی خودتان را سرزنش می کنید و نسبت های ناروا به خودتان می زنید در ذهنتان می ماند و این مساله دائم تکرار می شود، پیام های منفی روزانه تبدیل می شود به این جمله که “من نمی تونم، من عرضه شو ندارم و …” البته این طبیعی است که نتوانیم بعضی کارها را انجام بدهیم منظور من منصفانه قضاوت کردن میزان توانایی ها و توانمندی هایتان است نه کمتر از آنچه هستید نه بیشتر از توان واقعی تان.

۲.منتظر تایید و تشویق بیرونی نباشید.

خیلی لذت بخش و انرژی بخش است که تعریف و تاییدی هرچند کوتاه از دیگران بگیریم اما نباید منتظر آن بنشینیم، خیلی اوقات مورد حسادت یا کم لطفی یا حتی خشم دیگران هستیم و آنچه که منتظر نشنیدن آن هستیم را بدست نمی آوریم و فکر می کنیم خوب نیستیم در حالی اینکه کسی ما را تایید نمی کند به این معنی نیست که مورد تایید نیستیم. بهترین کاری که لازم است خودمان برای خودمان انجام بدهیم این است که برای کارهایی که تصور میکنیم صحیح و بجا هستند خودمان را تشویق و تایید کنیم. حتی می توانیم هدیه های کوچکی به خودمان بدهیم و باعث شادی درونی مان بشویم بدون اینکه منتظر دریافت تایید و تشویق دیگران باشیم.

۳.نقاط قوت تان را پر رنگ تر کنید.

بهترین کارهایی که می توانید انجام بدهید را به یاد بیاورید… نقاط قوت شخصیت خودتان را هم لیست کنید. همه ی ما چیزهای بخصوصی داریم که می توانیم به عنوان نقطه قوت شخصیتمان به آنها اشاره کنیم شاید کسی می گوید من خوب صحبت می کنم دیگری می گوید من خیلی سریع یاد می گیرم و… هه این نقاط قوت را در ذهنتان یا در یک برگه کاغذ لیست کنید و تا می توانید آنها را تکرار کنید تا به مهارت بالایی در آنها برسید. خوب است لیست نقاط قوتتان را در کیف پولتان نگه داری کنید تا بتوانید آنها را مرور کنید.

۴.به خودتان یادآوری کنید همه کمبودهایی دارند.

کاملا عادی است که بعنوان یک انسان ضعف هایی داشته باشیم، وقت آن رسیده که ضعف هایمان را بپذیریم و با آنها کنار بیایم. دانستن این واقعیت که هر انسانی ضعف هایی دارد به ما برای پذیرش کم و کاستی های شخصیتمان کمک می کند. خوب است صبورانه با خودمان رفتار کنیم.

۵.با آدم های قوی و توانمند دوست شوید.

افرادی که به نظرتان آدم های توانمندی هستند فرصت خوبی برای کمک به ساختن یک شخصیت جدید خواهند بود، دوستان ما بیشتر از چیزی که تصور می کنیم روی شخصیت و منش ما تاثیر می گذارند. برای پیدا کردن دوستان و آدم های قوی که از شما حمایت کنند به کلاس ها و انجمن های حمایتی شهرتان مراجعه کنید. بزودی خود شما هم کسی خواهید شد که دیگران برای رشد و ارتقای شخصیتشان به چنین فردی به عنوان دوست نیاز دارند.

۶.به وسوسه عادت های بد نه بگوید.

نه گفتن به خودتان را تمرین کنید، البته این نه گفتن به سادگی نه گفتن به دیگران نیست. برای تمرین می توانید از چیزهای کم ارزش تر شروع کنید. مثلا به وسوسه تکرار عادت های بدی که دارید اما تمایل به تغییرشان دارد نه بگوید. فرض می کنیم کسی روزانه ۲ پاکت سیگار می کشد اگر در طی روز به یک نخ نه بگوید بزودی مصرف سیگار را کنار خواهد گذاشت.

۷.عادت های جدید و سازنده بسازید.

در مورد ایجاد عادت های جدید چیزهای زیادی می دانید مثلا اینکه برای ساختن عادت جدید لازم است آن را حداقل ۲۱ روز تکرار کنید، یا عادت جدید را با عادت های قبلی متصل کنید تا همراه با آنها انجامشان بدهید. من فکر می کنم بهترین راه برای ایجاد عادت جدید این است که فقط برای یک روز و هر روز به همین نیت آن را انجام بدهم و به خودم بگویم که امروز فقط امروز انجامش می دهم. ضمن اینکه توجه و تمرکز اصلی ذهنم را به این موضوع متمرکز نمی کنم تا نسبت به آن حساس نشود و به عنوان یک کار جانبی آن را بپذیرد و به سادگی انجام بدهد.

 

۸.فرصت تجربه کارهای جدید را به خودتان بدهید.

آخرین کار هیجان انگیز یا انرژی بخشی که برای خودتان انجام دادید چه زمانی بود؟ چه کاری کردید؟ یکنواختی زندگی روزمره خود را چطور کم میکنید؟ همین حالا کمی فکر کنید و بگویید که اگر می خواستید برای تغییر روحیه و حال درونی تان کاری انجام بدهید چه کار می کردید؟

۹.هدفگذاری و برنامه ریزی کنید.

برای تغییرهای بزرگ از برنامه ریزی های کوچک استفاده کنید. هر روز قدمی برای رسیدن به هدفتان بردارید و بنویسید که چطور می توانید به آنچه می خواهید برسید. برنامه ریزی قدم های مرحله ای ما را به نتایج کوچک اما مهم میرساند و همین نتایح کوچک در کنار هم تبدیل به نتایج بزرگ و بزرگتری می شوند. زندگی برای رسیدن به هدف فقط همین امروز را به ما می بخشد و لازم است از همین امروز برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم.

۱۰.با خودتان دوستانه رفتار کنید.

همه ما اشتباه می کنیم همه ما! صدایی که در سر ما سخن می گوید و مدام ما را به چیزهای مختلف محکوم می کند یا اینکه مدام از چیزهای منفی صحبت میکند نیاز به مدیریت شدن دارد، این ما هستیم که صاحب ذهنمان هستیم و می توانیم با هوشیاری و توجه به پیام های والد درونمان آن را کنترل کنیم و به جای پیام ها و سرزنش های همیشه منفی پیام های مثبت جایگزین ایجاد کنیم. به جای من نمی توانم بارها از خودتان سوال کنید اگر بتوانم چه می شود؟ یا به جای خسته هستم با خودتان بارها تکرار کنید که از انجام کارهایم انرژی می گیرم. مهم است که این جمله های مثبت را با ایمان و احساس واقعی بیان کنید به خودتان دروغ نگویید. هر وقت متوجه صدای درونی منفی تان شدید چند لحظه صبر کنید و ببنید چه جمله مثبت و سازنده ای می توانید جایگزین آن کنید. بهترین راه برای تغییر این جمله ها این است که فرض کنید شما دوستی بیرون از خودتان هستید و می دانید که خودتان چقدر توانمند و با استعداد هستید اما خیلی منفی باف، به عنوان یک دوست واقعی در مقابل هر حرفی که نشان دهنده منفی بافی و سرزش است جمله مثبت و سازنده ای را گوش زد کنید، انقدر این کار را انجام بدهید که دوست منفی بافتان آن را بپذیرد.

۱۱.شخصیت جدید و تاثیرگذاری برای خودتان تجسم کنید.

تصور کنید که قدرت خلق خودتان را دارید، دوست دارید این من جدید چه ویژگی هایی داشته باشد و چه طور آدمی باشد؟ خودتان را همان طوری که آرزوی بودنش را دارید تصور کنید و ببینید چقدر با آن من ایده آل فاصله دارید؟

۱۲.از من قدیم به من جدید کوچ کنید.

وقتی خود جدیدتان را با تمام جزییات و ریزه کاری های شخصیتش تصور کردید، متوجه فاصله یا  شکافی که با خود فعلی تان دارید خواهید شد. خیلی از خود ایده آلتان دورید یا با کمی تلاش به او می رسید؟ هر چه باشد نیاز به برداشتن قدم های برای رسیدن به من ایده آل دارید، هر چه لازم دارید را مهیا کنید و به سوی من تازه تان قدم بردارید. مهم ترین چیز در کوله بارتان شفقت و مهربانی با خودتان و پذیرش خودتان به عنوان یک انسان ارزشمند و قابل اعتماد است.

 

محصولات مرتبط پیشنهادی

برای مطالعه بیشتر در مورد عزت نفس، این محصول رو پیشنهاد می کنم:

کسی که اعتماد به نفس واقعی دارد

۷ ویژگی افرادی که اعتماد به نفس واقعی دارند.

تا بحال به ارزش واقعی خودتان فکر کرده اید؟ چقدر به خودتان احترام می گذارید؟ در مقابل مشکلات چطور عمل می کنید؟ با قدرت و قوت رفتار می کنید یا با ضعف و انفعال؟ شکست را چطور می بینید به عنوان بخشی از زندگی یا یک فاجعه؟ دیگران چه تصوری از شما دارند؟ شما را فرد موفقی می دانند یا سست و بی اراده؟ در یک کلام آیا اعتماد به نفس دارید؟
اعتماد به نفس مساله ای است که هر روز با آن مواجه هستیم. می خواهیم بدانیم که فردی که اعتماد به نفس بالای دارد چه ویژگی شتخصی دارد و سایر ویژگی این افراد چیست.

بیشتر بخوانید

۱۰ نکته کاربردی برای بهبود عزت نفس شما

تقویت عزت نفس از درآوردن نان شب هم مهم تر حیاتی تر است چرا؟ چون عزت نفس پایین می تواند ما را ناامید و نامطمئن کند. به این فکر کنید که با چه روش هایی خودتان را دست کم می گیرید؟ شک ندارم راه های زیادی به ذهنتان خواهد رسید. آیا برای راضی نگه داشتن دیگران بیشتر از اندازه تلاش می کنید؟ شاید چون احساس تنهایی می کنید!
عزت نفس شبیه عضلات بدن است و می توانیم با تمرین کردن آن را تقویت کنیم، ما در این مقاله به ده مورد اشاره کرده ایم و از شما دعوت می کنم این مطلب را مطالعه کنید.

بیشتر بخوانید

سه تکنیک ساده برای محبوب‌تر شدن. امروز امتحان کنید!

من و سارا چند ماه قبل در یک شرکت فروش اینترنتی استخدام شده ایم. روزی که با هم ملاقات کردیم هر دو هیجان زده و مشتاق شغل جدیدمان بودیم. مدت زیادی بود که دنبال یک شغل مناسب می گشتم و می خواستم هر جور شده این شغل رو حفظ کنم و بتونم مشکلاتم رو حل کنم. با خودم عهد کرده بودم که هیچ کاری به کار بقیه نداشته باشم و فقط کارهایی که بهم محول شده بود رو انجام بدم، واقعا دلم نمی خواست شغلم رو از دست بدم و دوباره بیکار بشم. حوصله و توان مواجه شدن با چالش های کاری رو ندارم و حس بدی بهم دست میده و می ترسم کار اشتباهی انجام بدم و فرصت بودن توی این شرکت رو از دست بدم. اما سارا کاملا برعکس من رفتار می کرد… سارا ویژگی های خاص خودش رو داشت. بیشتر بخوانید

اضطراب شدید دارم! چه کنم وقتی هیچ چیز جواب نمی دهد؟

34 سالمه، مجردم یعنی بهتره بگم تازه از ازدواج افتضاحم جوون سالم بدر بردم و تونستم به شرط بخشیدن مهریه ام جدا بشم…

قبل از طلاق و تجربه های بعد از اون حالم اصلا خوب نبود، دائما اضطراب داشتم و از اینکه بتونم به زندگی عادی و طبیعی ام برگردم کاملا ناامید بود، هر روز هم شرایط نه برای من برای همه بد و بدتر می شد. با شوهر سابقم رابطه ی بدی داشتم و نمی تونستم حتی یه لحظه تحملش کنم دلم می خواست با یه کسی حرف بزنم و باهاش خوش باشم، یه مدتی با یکی دو نفر آشنا شدم اما اونا هم شدن مصیب های تازه ی زندگی ام.

انقد درد و سختی کشیده بودم که، هیچ دلم نمی خواست اتفاق تازه ای بیافته حتی اگر ظاهرا خوب باشه و یه تغییری توی زندگی ام ایجاد کنه.
حسابی افسرده و دل مرده شده بودم. نه دیگه کسی رو می دیدم، نه کسی متوجه بودن من می شد، معمولا ندیده گرفته می شدم. اون روزا فقط می خواستم تو عالم خودم باشم و هر جوری هست به مشکلات و بدبختی های بی انتهام فکر نکنم. فقط می خواستم اون روزها بگذره و عمرم تموم شه و راحت شم. انقد که تو فشار و سختی بودم، تمام بدنم درد می کرد، سردرد، کمر درد و هزار جور مرض دیگه داشتم…

وقتی هیچ چیز جواب نمی دهد!

دوست قدیمی داشتم که مدت ها ازش بی خبر بودم و هیچ نمی دونستم کجاست… یه روز که داشتم از محل کارم برمی گشتم توی شلوغی و فشار جمعیت، توی قطار مترو دیدمش. چقد عوض شده بود قبلا دختر احمقی به نظر می رسید خجالتی، مظلوم، بی صدا و غیر اجتماعی… همون زمانی که من شاد و شنگول بودم برای قبولی تو دانشگاه با دوستام شرط بسته بودم و حسابی انگیزه داشتم اون غمزده و بی عاقبت به نظر می رسید.

اون منو شناخت، گفت تو همونی نیستی که درسخون ترین و شادترین دختر کتابخونه بود؟ خجالت کشیدم و گفتم چرا… متوجه شد که غمگینم و دل مرده. گفت این کارت منه بهم زنگ بزن کارت دارم، پیاده شد و رفت.

زنگ زدم، داستانم رو براش تعریف کردم، همینطور داشتم گریه می کردم که ازم پرسید به این رنج صفر تا ده چند نمره می دیدی؟ گفتم ده گفت حالا به جاهایی که می گم خیلی آروم و ملایم با سر انگشت ضربه بزن و با من تکرار کن. انقدر غم داشتم که فقط می خواستم ازش خلاص بشم و یه جورایی ناخواسته باهاش همراه شدم…

ضربه‌های شفابخش حالتان را خوب می کند.

  • به کناره دستت ضربه بزن و همراه با من تکرار کن (طوری که صدای خودت رو بشنوی):
    با اینکه احساس استرس و فشار می کنم (می توانید این جمله را با توجه به شرح حال خودتان تغییر بدهید.) خودمو دوست دارم و قبول دارم.
    با وجودی که احساس اضطراب شدیدی دارم، خودمو کاملا و عمیقا می پذیرم و دوست دارم.
    این ناامیدی خیلی ناراحتم می کنه و خسته شدم، اما خودمو کاملا و عمیقا می بخشم و دوست دارم.

دور اول:

  • به بین ابروها (تاج ابرو)ضربه بزن.
    فکر کردن به زندگی منو اذیت می کنه.
  • به کناره چشم (شقیقه) ضربه بزن.
    کلی چیز برای نگرانی دارم.
  • به زیر چشم ضربه بزن.
    همه ی این فشارها توی بدنم
  • به زیر بینی ضربه بزن.
    با این شرایط و اوضاع اصلا نمی تونم اروم باشم
  • به زیر لب ضربه بزن.
    کلی مشکل و اتفاق و ماجرا همین الان هست، کلی درد و ناامیدی
  • به قفسه سینه ضربه بزن.
    به سختی می تونم اروم بشم با این اوضاعی که توی زندگیمه
  • به زیر بغل ضربه بزن.
    نمی تونم اروم باشم تا وقتی اوضاع زندگی ام درست نشه

دور دوم:

  • به بین ابروها (تاج ابرو)ضربه بزن.
    اگر مضطرب نباشم چیزی حل نمیشه
  • به کناره چشم (شقیقه) ضربه بزن.
    ولی واقعا این فکرا درسته؟
  • به زیر چشم ضربه بزن.
    شاید من این باورهای اشتباه رو از یه جایی یاد گرفتم از یکی یاد گرفتم
  • به زیر بینی ضربه بزن.
    حالا تصمیم می گیرم به احساس هام اجازه ی حرف زدن بدم
  • به زیر لب ضربه بزن.
    همه احساس هایی ک باعث می شن من آروم نگیرم و تو این بمبست گیر کنم
  • به قفسه سینه ضربه بزن.
    همه ی ناراحتی های درونم رو پیدا می کنم و بهشون اجازه می دم حرف بزنن…
  • به زیر بغل ضربه بزن.
    هیچ اشکالی نداره که خودشون رو نشون بدن و آزادشون کنم.
    به خودم اجازه می دم که آرامش رو احساس کنم، امروز یه روز جدیده و من می تونم تغییرات خوبی ایجاد کنم.
  • به خودت فرصت بده و هر حرفی که توی دلت نگه داشتی رو به زبون بیار. اجازه بده این احساس از روحت خارج بشه… بعد از تمام شدن حرفات یکی دو تا نفس عمیق بکش و هر خاطره ای که به ذهنت میاد رو برای دفعه بعد یادداشت کن.

به طرز عجیبی درد من که بهش نمره 9 داده بودم به نمره 3 رسید، خیلی سبک شده بودم. باورم نمی شد این گفتگوی ساده و ضربه هایی که به صورت و بدنم زدم، انقد راحت تونست منو آروم کنه. خیلی سبک شده بودم.

روشی که دوست عزیزم به من یاد داد، تپینگ (ضربه درمانی) هست. شواهد زیادی ثابت کرده که تاثیرات عمیق و ماندگاری برای حل مسائل احساسی، خاطرات و آسیب های عمیق، بیماری ها و پاکسازی باورها ایجاد میکنه.

بزودی مقاله های بیشتری در این زمینه خواهم نوشت تا شما هم با تکنیک معجزه آسای سر انگشتان آشنا بشید.