۷ راه امتحان شده برای خلاصی از کمرویی

تا بحال برایتان پیش آمده که به خاطر کم رویی فرصت بی نظیری که در اختیارتان قرار گرفته را ازدست بدهید یا اینکه به خاطر خجالتی بودن و ترسیدن از مسخره شدن به خاطر دادن جواب “نه” به دیگران چیزی را بخورید یا مصرف کنید، در حالی که واقعا مایل به استفاده از آن نبوده اید؟ مطمئنم می دانید که کم رویی چه بلایی هایی می تواند سرمان بیاورد، حتی به اندازه خود خوری کردن سر کلاس و ندادن جواب درستی که به درست بودن آن مطمئن هستیم… برای مواجه شدن با کم رویی چه می شود کرد؟

۱.کم رویی را رمزگشایی کنید.

مراجع خانمی داشتم که حدود ۳۵ سال داشتند و از اینکه برای آشنایی با کسی یا برای دیدن یک خواستگار آماده شوند بسیار مضطرب بودند و همیشه بهانه های خوبی برای کنسل کردن قرار های ملاقات داشتند و مجرد مانده بودند.
در گفتگو با هم به این نتیجه رسیدیم که از دفترچه یادداشت جادویی استفاده کنیم. به این صورت که قبل از گفتگو با مردان هر فکری که به ذهنش می رسد را یادداشت کند و آخر هر هفته این نوشته ها را بخواند و به واقعی بودن این فکر ها نمره بدهد (بین ۰تا ۱۰).
بعضی از فکرها این بود که: نکنه ازم خوشش نیاد! نکنه کسی مجبورش کرده بیاد سر قرار! نکنه به نظرش من زشت و چاق باشم؟!

نوشتن و خواندن این فکرها کمک کرد که بتواند آنها را بررسی کند و به عنوان یک فکر قابل تغییر آنها را اصلاح کند و افکار مناسب و جایگزینی برای مواجه شدن با این نوع موقعیت ها انتخاب کند.

۲. نقش یک قهرمان شجاع را بازی کنید.

یک سناریو برای موقعیت هایی که احساس می کنید در آنها کم رو هستید بنویسد. با دست و دل بازی برای خودتان دیالوگ بنویسید و مثل یک بازیگر حرفه حسابی در نقشتان فرو بروید و هر چقد می توانید این کار را تمرین کنید.

۳. کارهایی که دوست دارید را انجام بدهید.

خانمی می شناسم که عاشق ورزش والیبال بود و بسیار دوست داشت به صورت حرفه ای تمرین کند، تشویقش کردم که عضو یک سالن ورزشی شود و شروع به تمرین کند، بعد از مدتی متوجه شدم که با اکثر افراد تیم دوست شده و دایره دوستی اش را گسترش داده است و حالا علاوه بر والیبال دوست شدن با افراد دیگر را تمرین می کند. شما هم می توانید از این روش برای بهبود کم رویی تان استفاده کنید.

۴. حالت فیزیکی تان را تغییر بدهید.

وقتی خجالت می کشیم حالت سردی، بلاتکلیفی، بی میلی و بی علاقگی در ما پیدا می شود ضمن اینکه بدنمان افتاده و معذب می شود. در این حالت پیام هایی که می فرستیم این پیام هاست که من ترسیدم، نگرانم، دلشوره دارم و ضعیفم. البته دیگران برداشت های متفاوتی از رفتار های ما دارند و ممکن است چیزهای منفی و دلسرد کننده ای  از رفتار ما تعبیر کنند و از ما فاصله بگیرند.
زمانی که احساس می کنید نمی دانید چه بگویید و چه طور از این حالت سرد و غیر دوستانه خارج شوید، کافی است از سوال های کوتاهی مثل چگونه؟ چطور توانستید…؟ چه جالب که شما… و موارد مشابه استفاده کنید. نکته اول اینکه آدم ها دوست دارند در مورد خودشان صحبت کنند و نکته دوم اینکه پرسیدن سوال های کوتاه اما دنبال دار باعث می شود گفتگو به جریان بیافتد و شما دوستان تازه ای پیدا کنید.

۵. به دیگران (اما نه هر کسی) بگویید کمی کم رو هستم.

نگران نباشید این یک مرض لاعلاج نیست فقط کم رویی است، تصمیم بگیرید دوستانی برای خودتان پیدا کنید دوستانی که از نظر روانی در سلامت خوبی باشند و شما را با همین ویژگی تان بپذیرند و دائم به شما نگویند “هی از لاک خودت بیا بیرون…” “با ما باش…” کسی که نگرانی ها و ناآرامی های شما را درک می کند و بدون قضاوت و پیش داوری به شما برای برقراری ارتباط کمک می کند. می توانید به کسی که از او خوشتان آمده بگویید که من کمی کم رو هستم اما مایلم با شما آشنا شوم.

۶. برای بدترین وضعیت آماده باشید.

قبل از مواجه شدن با موقعیت های ترسناک مثل حرف زدن در جمع از خودتان بپرسید:
– برای چی می ترسم؟
+ می ترسم مسخره بشم مثل بچگی هام.
– دوست دارم امروز چطور پیش بره؟
+ اینکه کسی بهم نخنده.
– بدترین اتفاق ممکن چی می تونه باشه؟
+ همه مسخره ام کنن و بهم بخندن.
– شاید چون کار با مزه ای کردم… خوب! بعدش چی؟
+ یا منم باهاشون کلی می خندم و شاد می شم یا اینکه از جمع میام بیرون
چند فاجعه در زندگی تان سراغ دارید که شما را نابود کرده باشد؟ شاید هم این فاجعه ها داستان هایی در ذهنتان بوده اند که شما را با ترستان مواجه نکنند!

۷. از قدم های کوچک شروع کنید.

خانم جوانی می خواست برای پیدا کردن یک کار مناسب تر، یک دوره ی تخصصی در دانشگاه بگذارند. او تحصیلات دانشگاهی نداشت و از حضور در دانشگاه و شرکت در کلاس هایی که فکر می کرد دانشجویان سن بالاتری از او در آن شرکت می کنند می ترسید و نگران بود در این دوره ناچار شود ارائه درسی داشته باشد یا به سوال هایی را که شاید جوابشان را نمی دانست جواب بدهد.
با هم فکری به این ایده رسیدیم که این سنگ بزرگ را قطعه قطعه جابجا کنیم. قرار شد یکی دو بار به تنهایی در محوطه دانشگاه بدون اینکه جلب نظر کند قدم بزند و با فضای دانشگاه آشنا شود، قدم دوم حضور در سمینار های رایگان دانشگاه بود، در انتهای سالن جایی برای خودش انتخاب می کرد و دانشجوها را تماشا می کرد، نتیجه شرکت در چند سیمنار هم صحبت شدن با خانم کناری و آشنا شدن با یک خانم در رشته دلخواه بود. مرحله بعد حضور به عنوان مهمان در کلاس هایی که قصد شرکت در آنها را داشت بود و در نهایت ثبت نام و شروع دوره…
شاید بنظر بیاید که اتفاقی نیافته اما حقیقت این است که سنگ بزرگی با موفقیت جابجا شد! همین حالا اولین قطعه از سنگ بزرگتان را جابجا کنید.

محصولات مرتبط پیشنهادی

برای مطالعه بیشتر در مورد عزت نفس، این محصول رو پیشنهاد می کنم:

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *