تا بحال برایتان پیش آمده که به خاطر کم رویی فرصت بی نظیری که در اختیارتان قرار گرفته را ازدست بدهید یا اینکه به خاطر خجالتی بودن و ترسیدن از مسخره شدن به خاطر دادن جواب “نه” به دیگران چیزی را بخورید یا مصرف کنید، در حالی که واقعا مایل به استفاده از آن نبوده اید؟ مطمئنم می دانید که کم رویی چه بلایی هایی می تواند سرمان بیاورد، حتی به اندازه خود خوری کردن سر کلاس و ندادن جواب درستی که به درست بودن آن مطمئن هستیم… برای مواجه شدن با کم رویی چه می شود کرد؟
خودم را کاملا از دیگران جدا کرده ام چون فکر می کنم من آدم گوشه گیر و منزوی هستم. هر چند که مطمئن نیستم که واقعا گوشه گیر و منزوی باشم. خیلی اوقات افرادی که دائما در جمع و با دیگران هستند را نقد می کنم و فکر می کنم آنها از سر بی کاری و بی هدفی در جمع ها هستند. من تمایلی به داشتن رابطه دوستانه یا رابطه عاطفی با کسی ندارم.
خیلی وقت ها بدون هیج دلیلی عصبانی هستم در واقع همیشه عصبانی و نگران هستم. در حدی که کل بدنم دچار گرفتگی و فشار هست. گاهی وقتا نمی تونم روی کارهام حتی کارهای ساده تمرکز کنم چون خیلی راحت حواسم پرت میشه و عصبانی و پرخاشگر می شم.
احساس می کنم خیلی از آدم ها درک نادرستی از من دارن و فکر می کنن که من ضعیف و شکننده هستم! در حالی که فکر می کنم قوی و توانمند هستم. یا فکر می کنن من آدم جالبی نیستم در حالی که خیلی خوب می تونم ارتباط برقرار کنم. حس می کنم دیگران به خاطر درک نکردن من، احترامی که سزاورش هستم رو به من نمی گذارن شاید اگر منو می شناختن طور دیگه ای رفتار می کردن.
باور دارم اگر بمن فرصت داده می شد که طور دیگه ای رفتار کنم می تونستم خیلی بهتر از چیزی باشم که الان هستم. مدام احساس می کنم نمی تونم حرفl رو به خوبی به دیگران منتقل کنم و آنها منظور اصلی حرف من را درک نمی کنن…
وقتی از کنار دیگران رد می‌شوم، کافیه صدای خنده و حرف زدنشون رو بشنوم، اون وقت مطمئن می‌شوم که درباره من صحبت می‌کنن. اگر در روزی که برای گردش بیرون می‌روم باران بباره، فکر می‌کنم که دنیا نیز بر علیه منه و می‌خواهد برنامه‌هام رو به هم بزنه. البته گاهی اوقات می‌دانم که چنین افکاری غیرمنطقیه؛ اما باور دارم که مسائل به‌طور عمد برایم رخ می‌دهن. توقع بروز بدترین اتفاق‌ها رو دارم و همیشه با عجله نتیجه‌گیری می‌کنم. به‌هیچ وجه دوست ندارم دیگران خود واقعی‌ام رو ببینند؛ چون نمی‌خواهم از من چیزهایی بدونن و بعد بر علیه خودم به‌کار ببرن.»
آیا تابحال به آینه نگاه کرده‌اید و با دیدن چربی روی ران‌ها یا چروک اطراف چشم‌های خودتان به وحشت افتاده‌اید؟ آیا به خرید لباس جدیدی فکر کرده‌اید؛ اما پس از دیدن اندام خود در آینه به خود لرزیده‌اید؟ آیا آرزو داشته‌اید قد‌بلندتر، لاغرتر، جوان‌تر یا قوی‌تر باشید؟ زیباتر یا سفیدرو تر بودید؟
اگر به هریک از این پرسش‌ها پاسخ مثبت دهید، باید بدانید که تنها شما به این حالت دچار نشده‌اید و درحقیقت، یکی از 80 تا 90 درصد از زنان و مردانی هستید که وضعیت ظاهری خود را نمی پسندند و از اندام خود ناراضی هستند. این نارضایتی چگونه خودش را در زندگی شما نشان می‌دهد؟ بیش از آنچه ممکن است تصور کنید. زیبایی و اندام متناسب اغلب با موضوعاتی چون موفقیت در رابطه، تجارت یا دیگر حقایق زندگی مرتبط است و اگر فکر می‌کنید در حد ایده‌آل و مطلوب زیبا نیستید، حتی ممکن است احساس بی‌کفایتی، خجالت و شرمساری کنید. درنتیجه بی‌دلیل آسیب می‌بینید، زیرا می‌پندارید به‌اندازه‌ی کافی زیبا، ظریف یا خوب نیستید تا به رؤیاها و آرزوهایتان برسید. وقتی به اندام خودتان احساس مثبتی ندارید، احساس بی لیاقتی هم به سراغ شما خواهد آمد…
زندگی در دنیای مجازی به خصوص اینستاگرام، بخشی از زندگی واقعی ما شده است. نیاز داریم بتوانیم در مورد زندگی واقعی آدم های مجازی چیزهایی بدانیم تا بتوانیم در مورد ارتباط با آنها تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم که آیا این شخص یا رابطه با او برای زندگی ما سازنده و مفید است یا خیر. لازم است آگاهانه در مورد صفحه شخصی خودمان در اینستاگرام تصمیم بگیرم و بدانیم که دیگران با دیدن صفحه شخصی ما چه تصوری از ما خواهند داشت.
در شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام فرصتی برای بدست آوردن یک شناخت کلی وجود دارد… از کجا؟ خب مشخص است از نوع نگارش پروفایل و عکس هایی که در صفحه آن فرد وجود دارد… در این مقاله یاد می گیرید به کمک عکس ها آدم ها را سریع تر بشناسید و همین طور متوجه می شوید که برای بهتر معرفی کردن خودتان چه کنید.
نمیتونم، من هیچ وقت نمی تونم کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم. احساس می کنم هر کاری که انجام می دم از سر اجبار هست. خیلی وقتا احساس خستگی و کلافگی دارم.
از اینکه همش بشینم رویاپردازی کنم و نشه… خسته شدم. دیگه هیچ چیز خوشحالم نمیکنه! زندگیم خسته کننده شده و هیچ شور و هیجانی ندارم.
چرا دائم گذشته رو مرور می کنم؟!
دائم دارم به روزای خوب و بدی که گذشته فکر می کنم انگار تو گذشته گیر کردم و به جای حالا توی گذشته زندگی می کنم…
گفتن صریح و روشن اینکه چه کسی هستم و چه می خواهم یا در چه موقعیتی قرار گرفتم و دوست دارم چطور با من رفتار شود ظاهرا کار ساده ای است… اما آیا واقعا کار ساده ای ست؟
هرچه دو طرف یک رابطه روش های بهتری برای بیان خود و احساس شان یا نیاز ها و خواسته هایشان داشته باشند طبیعتا رابطه بهتری خواهند داشت. خیلی از کدورت ها و اختلاف ها از بین خواهد رفت و سو تفاهم هایی که خیلی مواقع باعث ایجاد ناراحتی بین طرفین می شود ایجاد نخواهد شد. اما چگونه؟
صحبت کردن هم مثل گوش دادن فعال نیاز به کسب مهارت دارد و به گوینده برای بیان احساس، خواسته و انتظارش و در مجموع افشای درونش کمک می کند و کلید تداوم ارتباط با یار یا همسر است.
بیشتر بخوانید
