برنامه ریزی برای رسیدن به هدف

این روزها با گوشت خونمون داریم فشارها، سختی‌های مالی، سیاسی و اجتماعی رو تجربه می کنیم. از یک طرف دولت‌های خارجی تحریم‌مون می‌کنن و از طرفی دیگه کشور دچار بحران‌های مختلفی مثل خشکسالی، ریزگردها و آلودگی‌های زیست محیطی شده. اما در عین حال اتفاقات خوبی هم در حال به وجود آمدن هستن.

الماس در شرایطی ساخته می‌شه که کربن فشار بسیار زیادی رو تحمل کنه! فشاری که نهایت طاقت و تحمله ذرات کربن هست… خدا رو شکر این روزها می‌بینم آدمهای زیادی هستن که ذرات کربن وجودشون کم کم داره تبدیل به الماس درخشان و ارزشمندی می‌شه.

آدمهای زیادی  رو می شناسم که این روزها برخلاف رودخانه شنا می کنن و کسب و کار خودشون رو راه میاندازن. شاید به نظر دیوانگی بیاد که توی این شرایط، محکم نچسبی به کار کارمندی و درآمدی که ماهیانه و گاهی دیر و زود بدستت می رسه. یا از این بدتر حماقت محض باشه که بخوای به رویات، به هدفت برسی چون تمام اطرافیان بهت می گن الان چه وقت کار راه انداختنه! شک نکن شکست می خوری! سرمایه دار و حرفه ای الان از اینا کارا نمی کنه اونوقت توی بی تجربه و یک لاقبا می خوای کار راه بندازی! رسما عقلتو از دست دادی!

من اما، به آدمای شجاعی که این روزا می بینم افتخار می کنم و می گردم و افراد جدیدی رو پیدا می کنم تا به خودم یادآوری کنم امید آدمو توی هر شرایطی زنده نگه می داره. چون امیده که به هر چیزی خاصیت و اثر می بخشه به هوا به آب به پول…

مرضیه باقرزاده هستم مربی روابط عاطفی و مهارت های زندگی و این چهارمین پادکست از مجموعه صدای خودیاری هست. قصدم اینکه به آدم هایی که هدفی تو سرشون دارن اما نمی دونن چی کار کنن کمک کنم تا بهتر و کاربردی تر برنامه ریزی کنن و مسیر رو جوری طی کنن که رسیدن به هدف تنها مسیری باشه که برای آنها وجود داره و می تونن طی کنن.

یکی دو نفرشون امید دارن یکی دونفرشون حس می کنن ناچار هستن که برای تغییر وضعیت کاری بکنند تا به درآمد مورد نظرشون برسن و هر 4 نفر ترس های زیادی دارن و گاهی اوقات تنبلی و اهمال کاری کردن مانع انجام دادن کارهاشون می شه.

خوب حالا فرض کنید که یه مهمانی بسیار بسیار مجلل دعوت میشن، میزبان برای هر مهمان یک بره درسته فوق العاده خوشمزه آماده کرده و گذاشته روی میز. اما زمان محدود و نامشخصی برای خوردن به مهمان ها داده شده و مهمان ها بزودی (زمان نامعلوم) باید از این تالار خارج بشن و اجازه بردن چیزی به خارج از تالار رو ندارن.

اگر شما جای یکی از این مهمان ها بودید چی اقدامی می کردی؟ بشرایطی که میزبان تعیین کرده بهتون برمیخورد و می رفتید بیرون؟ کل بره رو یهو می خوردید که مبادا فرصت کوتاه باشه نتونید همشو بخورید! از استرس اینکه نمی دونید کی نوبت رفتن شماست چیزی از گلتون پایین نمی رفت و کلا فراموش می کردید که غذایی دارید؟ با آرامش و لقمه لقمه بره تون رو نوش جان می کردید؟ شایدم مشغول تماشای خوردن و لذت بردن دیگران می شدید؟  یا حتی به جای اینکه خودتون چیزی بخورید به دیگران کمک می کردید؟

فرض می کنیم جواب ما با آرامش ولقمه لقمه خوردن باشه اما این یعنی چی؟ این یعنی وقتی دنیا آمدیم و وارد مهمانی زندگی شدیم خداوند به عنوان میزبان به ما استعداد یا هدفی داد (خوردن بره) و به ما گفت برو و انجامش بده… ما سر سفره هستم و هدفمون به بهترین شکل ممکن روی میز چیده شده حالا این ما هستیم که تصمیم می گیریم با این فرصت چه کنیم. با توجه به این که مورد لقمه لقمه خوردن رو انتخاب کردیم شروع می کنیم به برنامه ریزی کردن برای لذت بردن از داشتن و خوردن این هدف یا خوراک.

در واقع اصل صحبتم توی این پادکست برنامه ریزی کردنه. اگر می خواهید برای اهدافتون برنامه ریزی کنید لازم اول هدف رو برای خودتون کاملا شفاف، در دسترس، قابل تغییر، زماندار و قابل اندازگیری تعریف و تصور کنید. توی این مثال می دونیم که یک بره بزرگ روبروی ما روی میز قرار داده شده که فرصت محدود و نامشخصی برای خوردنش وجود داره.

بعد از تعریف و تصور هدفتون، لازمه اقدامات مورد نیاز برای به نتیجه رسوندن این کار رو لیست کنید. و بعد از اینکه مشخص کردید چی می خواهید و چطور می تونید بهش برسید، با توجه به شرایط زندگی تون برای خودتون یه برنامه زمانی 3 ماه طراحی کنید. توی این برنامه 3 ماه، به هر کاری که برای رسیدن به هدف کمک می کنه اشاره کنید. اگر لازمه چیزی یاد بگیرید براش کلاس و آموزش پیدا کنید، پس انداز لازمه؟ انجام بدید، با کسایی  ارتباط برقرار کنید که بهتون کمک می کنن و… براش زمان های مشخصی تعیین کنید. حواستون باشه معنی این برنامه سه ماه این نیست که ما سه ماه دیگه به هدف میرسیم معنی اش اینکه ما بخش ها رو 3 ماه 3 ماه در نظر می گیریم. 3 ماه اول کارای اولیه اسن و 3 ماه دوم کاری پیشرفته تره.

بعد از اینکه برنامه کلی رو شفاف و قابل اجرا نوشتید به سه تا یک ماه تبدیلش کنید و به جزییات بیشتری توجه کنید و سعی کنید برنامه رو شفاف تر ببینید. این کار یعنی بره رو به تیکه های متوسط تبدیل کردن و در مرحله بعد توی برنامه هفتگی تون بنوسید که طی هفته آینده چه کارهایی در راستای هدف لازمه انجام بشه. برای اینکه بره قابل خوردن بشه لازم تبدیل به لقمه هایی بشه توی یک قاشق جا می شن یعنی هدفتون رو تبدیل به برنامه هایی کنید که هر روزانه باشند و شما بتونید به راحتی انجامشون بدید.

توی مثال مهمان ها گفتم هر نفر 24 ساعت وقت داره، به طور میانگین هر نفر 12 تا 2 ساعت وقت برای خودش داره، از خودتون بپرسید هدف شما به روزی چند ساعت وقت نیاز داره؟ تجربه من میگه وقتی درست برنامه ریزی می کنیم وقت اضافه هم خواهیم داشت! بی انگیزگی و بهانه آوردن، تنبلی کردن، اهمال کاری و ترس های کوچیک بزرگترین دشمن های ما برای رسیدن به اهدافمون هستند نه کم داشتن وقت. در پست بعدی در مورد اهمال کاری و پشت گوش انداختن کارها صبحت می کنم.

من و تمام اعضای گروه خودیاری باور داریم که تو قادر به شکوفا کردن خودت هستی و ازت حمایت می‌کنیم. لطفا سوالات و پیشنهادات تون را با ما درمیون بگذارید.
برای کمک به شما اینجا هستیم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *