وابستگی در روابط عاطفی 2
وابستگی یعنی رابطهی مبتنی بر نیاز!
لازمه کمی در مورد این جمله توضیح بدم اصلا وابستگی رابطهی مبتنی بر نیاز یعنی چی؟
منظورم رابطهای هست که وقتی واردش میشیم یه هدف جز اینکه در ارتباط باشیم، توی ذهنمون داریم مثلا وارد رابطه با مردی میشیم و انتظار داریم همه هزینهها به پای اون باشه! یا فکر میکنیم شریک ما مسئ��ل تمام عواطف و احساستی هست که ما داریم و دلمون میخواد داشته باشیم. البته نه تنها اینو بهش نمیگیم بلکه کلا چیز در مورد نیازهامون نمیگیم و توقع داریم خودش بفهمه! حالا از کجا؟! خدا میدونه…
سلام من مرضیه باقرزاده هستم مربی روابطه عاطفی و مهارتهای زندگی.
این پادکست سومین پادکست از مجموعهی صدای خودیاری هست و در ادامه پادکست قبل یعنی وابستگی در روابط عاطفی تهیه شده.
مسالهای که هست اینکه وقتی رابطهای بر پایه یک نیاز، حالا هر نیازی که میخواد باشه چه احساسی، چه فیزیکی، چه مالی یا هر نیاز دیگه ی شکل میگیره جز ترس از دست دادن چیز دیگهای ایجاد نمیکنه و اضطرابی که توی این مدل رابطهها هست کاری میکنه توی طولانی مدت شادمانی و رضایت از رابطه رو تجربه نکنی.
البته شاید بگی خوب وظیفه طرف مقابله که یه کارایی انجام بده… قبول دارم اما آیا تو هم وظایف خودت رو در رابطه میشناسی و انجام میدی؟
وقتی دیگری رو از لحاظ روانی و فیزیکی و مالی مورد استفاده قرار میدیم در واقع داریم ازش سو استفاده میکنیم رفتارمون همدلانه و همراه با مشارکت نیست و مسئولیت خودمون رو توی رابطه جدی نمیگیریم.
آخه چطور میتونیم با یه کسی همدل باشیم و در عین حال ازش سو استفاده هم کنیم؟
تمایل به استفاده کردن از ظرفیتهای طرف مقابل وابستگی ما رو به اون فرد افزایش میده و در واقع ما رو میندازه توی تله! کم کم انقد این وابستگی زیاد میشه که ما به عنوان یه آدم مجزا هویت خودمون رو از دست میدیم و میشیم وصلهای که به طرف مقابل محکم چسبیده و خودش به تنهایی یه فرد معتبر و ارزشمند محسوب نمیشه. اما واقعا میخوای چیزی نباشی؟ به تنهایی دیده نشی؟ هویت مجزایی نداشته باشی؟
آیا میتونی با واقعیت وابستگی یا سختی های عدم وابستگی مواجه بشی؟ طاقت این کار رو داری؟ قادری بهای وابسته بودن رو بپردازی و مسئولیتش رو به عهده بگیری؟ تو می تونی وابسته نبودن رو انتخاب کنی؟
ظاهرا بهای وابسته نبودن… تنها بودنه!
اشتباه نشه تنها بودن به معنی بی کسی و طرد شدن نیست. منظورم از این تنهایی آگاه بودن به خوده، به این که چه مواقعی از پس کارت و نیازت برنمیای اما ترجیح هم نمیدی که خودتو به کسی وابسته کنی و هرچند نچندان ساده اما خودت، با تلاش خودت مساله و نیازت رو حل کنی. تنها بودن یعنی سکوتی که توش میتونی تمام گفتگوهایی آسیب زای که توی ذهنت پخش میشن رو بشنوی، کمی مکث میکنی و اون وقت به خودت بگی من هر لحظه به خدا وابستهام و نیاز دارم که ازم حمایت کنه. همین میل به آرامش و خلوت، کمک میکنه آدم عاقلتر و خردمندتری بشی و بدون شک خِردت به رشد رابطهای توش هستی یا بعدا واردش خواهی شد کمک میکنه.
خلاصه همه اینایی که گفتم میشه خویشتن داری.
خویشتن داری برای من یا هر کس دیگهای معناهایی داره که نمیدونم برای تو هم همون معانی رو داره یا خیر ولی بدون که یکی از مهمترین ملزومات برای هر رابطهای محسوب میشه چه رابطه با خودت چه با یار و شریک عاطفیات چه با خانواده و همکارات و دیگران.
خویشتنداری به عمیق شدن هر رابطهای کمک میکنه، چون رابطه عملا چیز دردناکیه. چیزیه که ما هر روز باهاش مواجه میشیم و توی اون آسیب میزنیم و آسیب میخوریم و اگر غیر این باشه و تنشی توش نباشه اون رابطه در حال متوقف شدنه و داره تبدیل به خواب طولانی یا رفتن به کما میشه البته این دقیقا چیزیه که بیشتر مردم دنبالش هستن و اونو میخوان!
اما اگر امنیت همیشگی و دائمی رو توی رابطه جستجو کنیم مانع از ایجاد درسها و تجربههای نابی که عامل اصلی رشد ما هستند میشیم و به قول کریشنا مورتی “عظمت رابطه به ناامن بودنشه!”
دوست من رابطه یه فرآیند خود شناسی، خودآگاهی و آشکار کردن خوده. اما خوب این عریان شدن رنج داره و ترسناک به نظر میرسه و نیاز به ملایمت با خودتت داره لازمه که آدم انعطافپذیری باشی و دائما در حال مشاهده خود حقیقیات باشی.
منظورم از عریان شدن بیان کردن خوده، گفتن به جا و به موقع احساست، بیان کردن افکارت و اینکه گاهی خودتو محق بدونی، معتقد باشی افکارت بقدری ارزشمند هستند که بیان بشن و کسی شنونده شون باشه.
وقتی دست از وابسته بودن برداری به طور ناخودآگاه میپذیری که توی هیچ رابطه جز ارتباطتت با خودت این امنیت که، ترک نمیشی وجود نداره و هر رابطهای ممکنه به هر دلیلی خاتمه پیدا کنه و از دست رس تو خارج بشه.
وقتی دست از وابسته بودنت برمیداری متوجه سبکی و آزادی که توی روحت جریان پیدا میکنه میشی و کم کم قلبت شروع دیگران رو با روی خوش میپذیره. کارها و احساسات و در کل نوع بودنت به جهتی عالی هدایت میشه.
حضورت دیگه بوی ترس نمیده و آدما از بودنت جور دیگهای خوشحالن و نمیدونن چی شده که انقد دلشون برای تو تنگ میشه و میخوان بیشتر کنارت باشن و با حضورت شادی بیشتری رو تجربه میکنن.
دلم میخواد ازت دعوت کنم این فرصت شگفتانگیز رو از خودت و از دنیای اطرافت نگیری.
یادت باشه که رابطههای ما انعاس درون ماست و هرچه ما بیشتر به صلح درونی رسیده باشیم دنیای اطرافمون هم آرامش بیشتری رو تجربه میکنه. صلح کردن با درون قرص و شربت و آمپول نداره و کسی هم نمیتونه برات معاهده صلح بنویسه و بگه اینو امضا کن خوب میشی!
فقط و فقط خودت هستی که میتونی خودتو شفا بدی، بله فقط خودت!
دوست زیبای من، ما ایمان داریم که تو قادر به شفای خودت هستی و ازت حمایت می کنیم.
مجموعهی خودیاری هر هفته پادکستهایی با موضوعات مختلف با هدف افزایش آگاهی منتشر میکنه و در سایت خودیاری دات کام بخش صدای خودیاری، در دسترس تو قرار میده و براحتی میتونی از آنها استفاده کنی و حداقل رشد خودت رو سرعت ببخشی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!